۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

سی آبانماه ، سالگرد دشنه آجین شدن پروانه و داریوش فروهر پیروان راه مصدق بزرگ



سی آبانماه ، سالگرد دشنه آجین شدن پروانه و داریوش فروهر پیروان راه مصدق بزرگ



شامگاه شنبه سی یم آبانماه یکهزارو سیصد وهفتاد وهفت خورشیدی ، داریوش و پروانه فروهر دو مبارز نستوه پیرو مکتب مصدق بزرگ ، بدست ماموران عالیرتبه وزرات اطلاعات نظام ولایت فقها بگونه وحشتناکی دشنه آجین و مثله شدند  آنهم  درخانه خودشان ، جنایتی که در طول تاریخ نظیر آنرا به ندرت می توان یافت . نظامی که خود را مجری و تابع قوانین اسلامی معرفی می نماید و هرساله در ایام ماه محرم در عزای کشته شدگان دشت کربلا سیاه پوش شده و دسته های عزاداری و سینه زنی و زنجیر زنی و قمه برسرزنی به راه می اندازد ، مرتکب جنایتی گردید که  نه تنها روی حکومت امویان را بلکه همه جنایتکاران تاریخ را سفید نمود . لشگریان یزید در یک نبرد رویا رو ، امام حسین و یارانش را کشتند ولی آنقدر شرف ومردانگی داشتند که به آنها اجازه دفاع ازخود را بدهند و دراین نبرد هیچ زنی را نکشتند تا چه رسد که مثله نمایند اما فرستاد گان عالیرتبه وزارت اطلاعات حکومت ولایت فقها  نیمه های شب به خانه دو انسان شریف که تنها گناهشان دفاع از استقلال وبرقراری آزادی و عدالت اجتماعی در کشورشان بود و عمر پربارشان را در راه سربلندی میهن ورجاوندشان سپری نموده بودند ، وحشیانه یورش برده داریوش فروهر رستم زمانه را که دوره نقاهت را پس از یک عمل جراحی خطرناک می گذرانید در نهایت قساوت  ، د د منشانه  با دوازده ضربه دشنه به شهادت رساندند و پروانه فروهر( اسکندری ) شیرزن بیشه ایران زمین را که در بستر بیماری آرامیده بود در نهایت سنگدلی با بیست وچهار ضربه دشنه مثله نمودند . دست اندرکاران نظام فقها !! با این جنایت فجیع ، عاشورای دیگری را برای ایرانیان رقم زدند . جهت گرامی داشت تمامی جانباختگان راه آزادی ودادگری ازصدر انقلاب مشروطه تا به امروز ، باید اول آذرماه را روز جانباختگان راه آزادی و دادگری ایرانزمین نامید و هر ساله در این روز سیاوشان  دیگری برپا نمود این یکی از خواسته های برحق ملت ایران است.

از آغاز انقلاب مشروطه تا به امروز شماری از مبارزان آزادیخواه  بدست جلادان نظام های استبدادی به قتل رسیده اند . برای نمونه میتوان از صوراسرافیل ، کلنل محمدتقی خان پسیان ،میرزاده عشقی ، سرهنگ پولادین ، فرخی یزدی ، دکتر حسین فاطمی ، کریمپور شیرازی ، خسرو گلسرخی ، و. نام برد اما جنایت های وحشیانه ای که که در این سی سال و اندی حکومت باصطلاح اسلامی انجام گرفته است که تازه ترین آن ستار بهشتی می باشد  نه تنها قابل مقایسه با جنایت های نظام های پیشین نیست بلکه از خونخواران تاریخ هم در کشتار و شکنجه و شقاوت و گسترش فساد ، پیشی گرفته است.

پس از رأی دادگاه میکونوس علیه رهبران نظام حاکم بر ایران ، دست اندرکاران نظام مجبور شدند برای فریب دولت های غربی ،  با روی کار آوردن شیادی بنام محمد خاتمی  زیر شعار "گفتگوی تمدنها " و " جامعه مدنی " سعی نمایند چهره خود را تا اندازه ای دموکرات نشان دهند ولی  در پس پرده علاوه بر اعدام های مکرر ،  کشتار مخالفان در خارج کشور را به داخل انتقال دادند که نمونه آن  ربودن و به قتل رساندن  صاحبان قلم وآزاد اندیشانی چون محمد مختاری ، محمدجعفر پوینده و مجید شریف می باشد . اما عمق جنایت های وحشیانه نظام فقها را باید در دشنه آجین نمودن داریوش وپروانه فروهر مشاهده نمود.

درخواست تعقیب وپیگیری و محاکمه عادلانه آمران و مجریان این جنایت های فجیع کار بیهوده ای است. این طایفه یأجوج و مأجوج که قرن هاست از اعتقادات  مذهبی مردم سوء استفاده نموده و زندگی  راحتی برای خود و وابستگانشان فراهم کرده و زیر نام دین مردم ساده و پاکدل را به بازی گرفته و هر بار به نوعی فریب داده اند  ، با شعار برقراری آزادی و عدالت و رفاه و مساوات زیر نام اسلام  حکومت خود را بنا نهادند . در این مدت  با اعمال و کردار ددمنشانه خود و گسترش فساد در جامعه آنهم در ابعاد گسترده ، بزرگترین ضربه را بر باورهای دینی مردم وارد آورده اند تا آنجائی که مردم مجبور به تجدید نظر در اعتقادات هزار ساله خود شده و دسته دسته از دین روگردان میشوند . شادروان مهندس بازرگان  طی نامه ای به آخوند خمینی  این فاجعه را گوشزد نموده بود  که درحکومت اسلامی شما : " بجای  یدخلون فی دین الله افواجا . اکنون شاهد  یخرجون من دین الله افواجا هستیم "

اکنون آقایان بر خرمراد سوار شده اند دیگر جز به منافع نا مشروع خود ازهر راهی که ممکن باشد به چیز دیگری نمی اندیشند  دین بازیچه دست آنها بود تا به اهداف نا مشروع  خود برسند که رسید ه اند .دست اندر کاران این حکومت خون آشام ، با رفتار وکردارشنیع خود  علاوه بر اینکه مردم را ازدین و مذهب متنفرکرده اند  فرهنگ پویا وایرانیت ما را هم دارند به نابودی می کشانند  تا این نظام جور و فساد بر مصدر کار سواراست عدالت و آزادی را باید به فراموشی سپرد

هم میهن گرامی

رهائی ازاین مصیبت دردناک نیازبه همبستگی ملی دارد . بخاطر میهن در بندمان باید  کدورتها و اختلافات را که خواست سران نظام دستاربندان جنایتکار است کنار نهاده و دست به دست هم داده و بر پا خیزیم و با درس گرفتن از شکست های یکصد سال اخیر  باکمک هم ، میهن در بندمان را از زیر سلطه ستمکاران رها ساخته و دوباره آباد سازیم و همچنین باند دستاربندان تبه کار را به جرم خیانت به کشورو جنایتهای فجیع و حیف و میل بیت المال ملت و خارج کردن ثروت های باد آورده خود و بستگانشان را به خارج کشور و همچنین رواج گسترده فقرو فساد در کشور باستانی و بافرهنگ ایرانزمین ،  در یک دادگاه ملی به  پشت میز محاکمه نشاند و با اجرای عدالت  ، مردم سراسر کشورمان را برای همیشه  ازشرظلم و ستم رها ساخت و همچنین درسی هم باشد برای آیندگان . درآن زمان است که به خواسته برحق تاریخی خود  یعنی  استقلال ، آزادی ، برابری ، مهرورزی وعدالت اجتماعی خواهیم رسید و هم روان پاک جانباختگان راه آزادی و عدالت را هم خشنود خواهیم نمود.


بروکسل - بیست و هشتم آبانماه یکهزارو سیصد ونود و یک خورشیدی

مهران ادیب


  




۱۳۹۱ آبان ۲۰, شنبه

نوزده آبان سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی





نوزده آبان سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی

سردار بزرگ نهضت ملی و ضد استعماری ایران



اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده ، باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود سپاسگزاری کرد و آن کس ، شهید راه وطن ، دکتر حسین فاطمی است

"دکتر مصدق"


سحرگاه روز چهارشنبه نوزده آبانماه یکهزار و سیصد و سی و سه خورشیدی دکتر حسین فاطمی روزنامه نگار مبارز وآزاد یخواه و وزیر امو خارجه دولت ملی دکترمصدق پیشوای نهضت ملی و ضد استعماری ایران، در حالی که  سخت بیمار بود  برای جلب رضایت دولتمردان "بریتانیای کبیر" در میدان تیر لشگر 2 زرهی به جوخه اعدام سپرده شد.

دکتر فاطمی مبارزی بود نستوه که به آزادی ایمان داشت ، مبارزی بود علیه استعمار و استعمارگران که هرگونه  تسلط امپریالیسم را محکوم می کرد.

دکتر فاطمی می گفت : " ملت ما برای حفظ و استقلال  و حاکمیت خود با هر دولت خارجی که بخواهد در امور ایران مداخله نماید نمی تواند  سر سازش  داشته باشد و با هرنوع استعماری  بهر رنگ و عنوان و نامی  خواه سیاه خواه  سرخ مبارزه می کند و در این مبارزه  جز کوتاه ساختن دست ایادی اجنبی  در امور داخلی  ایران  هیچ غرضی  و قصدی ندارد . ما تصمیم گرفته ایم در خانه خودمان آزاد و از هر تعدی و تجاوز و دخالت بیگانه  ایمن و راحت باشیم. برای ایرانی هر خارجی ، خارجی است و فرقی بین استعمار روسی و انگلیسی و آمریکائی  نمی گذارد." ( 1 )

پیش از اعدام  دکتر فاطمی خطاب به سرتیپ آزموده ،  سلف جلادان خون آشامی چون خلخالی ، ری شهری ، گیلانی و چنین گفت :

" آقای آزموده ، مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم  آن هم چنین مرگ پرافتخاری من می میرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرت بگیرد و با خون خود از آزادی  و وطنش دفاع کند و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت کنند . من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از اینکه تا دربار هست انگلستان نیازی به سفارت ندارد."

صدق گفتار این جانباخته راه آزادی و سربلندی ایران ، کتاب خاطرات سر دنیس رایت کاردار سفارت انگلیس در ایران است  وی در خاطرات  خود چنین می نویسد :

"  اعدام دکتر فاطمی وزیر خارجه دکتر مصدق بمن آرامش داد زیرا دیگر کسی جرأت نخواهد کرد چنان خشم آلود پنجه برچهره سیاست امپراتوری انگلیس بزند "

با توشیح حکم اعدام دکتر فاطمی ، "پادشاه اسلام پناه" توانست خشنودی دولت فخیمه بریتانیا را فراهم نماید و با وابستگی سیاسی و اختناق در ایران و اعدام و زندانی نمود ن صدها مبارز راه آزادی ، کشور ما را به چنین روز سیاه و فاجعه انگیزی بکشاند که امروزه همه شاهد آنیم.

دکتر فاطمی با پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت کینه و دشمنی دولتمردان انگلستان را علیه خود برانگیخت تا آنجا که هدف تیر پسرک نو جوانی  که از سوی گروهک فدائیان اسلام مغز شوئی شده بود ، قرار گرفت و سخت مجروح گردید. در زمان تصدی وزارت امور خارجه  مسئولیت قطع روابط سیاسی با دولت انگلستان را به عهده گرفت و در عرض بیست و چهار ساعت در های سفارت و کنسولگری های انگلستان رابست و اعضای سفارت را از ایران اخراج نمود  با این اقدام ضد استعماری خود کینه و خشم سیاستمد مداران  انگلیسی را علیه خود چند برابر نمود تا جائی که جیره خواران بیگانه هنوز که هنوز است از شنیدن نام  پر افتخار دکتر فاطمی به هراس افتاده و جهت خوش رقصی پیش اربابان خود هر نوع  بیراه  و انگی را به او می چسبانند.
.
در شب کودتای نافرجام بیست و پنج امرداد ، توسط سربازان گارد شاهنشاهی به نحو اهانت آمیزی بازداشت و به کاخ سعدآباد برده شد ولی با شکست کودتا فردای آن شب از اسارت آزاد و درمتینگی که بعد از ظهر همان روز در میدان بهارستان برگزار گردید شرکت نمود و طی سخنرانی هیجان انگیز و تاریخی خود پرده ازروی توطئه های بیگانگان و عوامل داخلیشان برداشت و دشمنان ایران و ایرانی را بیش از پیش به مردم  شناساند.

پس از کودتای ننگین بیست و هشت امرداد دکتر فاطمی به زندگی مخفی رو آورد ولی در ششم اسفندماه همان سال  محل مخفی  وی شناسائی شد  و توسط سرگرد مولوی مامور فرماندار نظامی دستگیرگردید نخست به کاخ شاه و سپس به دفتر سرتیپ تیمور بختیار واقع در ساختمان شهربانی کل کشور برده شد .ضمن خروج از ساختمان شهربانی  در حالی که در محاصره ماموران مسلح فرمانداری نظامی قرار داشت ، در اجرای فرمان ! مورد هجوم اوباش و چاقوکشان حکومتی به سرکردگی شعبان بی مخ قرار گرفت ولی خواهر آن جانباخته راه آزادی که از دستگیری برادرش آگاهی یافته بود با شتاب خود را به جلوی شهربانی رسانید و با دیدن هجوم اوباش جیره خوار درباری  با شهامت کم نظیر خود را به روی برادرش انداخت و مانع ضربات بیشتری بر بدن برادرش شد . فداکاری کم نظیراین شیرزن دلاور موجب گردید تا اوباشان حکومتی تنها موفق به مجروح کردن دکتر فاطمی بشوند. آن شهید راه آزادی ایرانزمین تا زمان اجرای حکم اعدام با بدنی مجروح و در شرایط سخت و توان فرسا ، نه ماه تمام در زندان بسر برد و در تمام این مدت به رغم جسم بیمار  و درد های شدید ناشی از زخمهای بجا مانده از دشنه چاقوکشان حکومتی ، روحیه بسیار قوی و تسلیم  ناشدنی داشت.

راد مردان  که در روزهای سیاه ، پنجه در پنجه دیو استبداد و ارتجاع افکنده اند و زندان و شکنجه  در برابر ایمان تزلزل  ناپذیرشان بسیار ناچیز بوده است همواره دکتر فاطمی آن دلاورمرد  تاریخ ایرانزمین را بیاد می آورند که مرگ را بر خیانت  به نهضت ملی ایران و پیشوای بزرگ آن ترجیح داد و در لحظات پایان عمر از آخرین رمق حیات خود کمک گرفت و از ته دل فریاد برآورد : پاینده ایران    زنده باد مصدق 
.

درود به روان پاک جانباختگان راه آزادی و استقلال ایران زمین
درود به زنان و مردان مبارز اسیر زندان حکومت جبار و خون آشام حاکم برکشورمان

هفدهم آبان ماه یکهزار و سیصد و نود یک خورشیدی
مهران ادیب


1 – سر مقاله روزنامه باختر امروز شماره 302 هفدهم امردادماه 1329

.

برای دیدن عکسها در اندازه اصلی ، روی آنها کلیک بفرمایید











۱۳۹۱ شهریور ۲۷, دوشنبه

درگذشت شادروان حسن نزیه



هم میهنان گرامی 

خبر در گذشت آزاد مرد مبارز حسن نزیه موجب تالم و تاسف ایران دوستان گردید ضمن تسلیت به خانواده و دوستان گرامی نزیه و ملت ارجمند ایران بویژه هم  میهنان غیور و دلاور آذربایجان ، امید است ملت ایران برای شادی روان تمامی جانباختگان راه آزادی و مردمسالاری تا آزادی سرزمین ورجاوندمان ایرانزمین از زیر سلطه دستاربندان خون آشام ، اختلافات را که خواست دشمنان آزادی است کنار گذاشته دست به دست هم داده و به مبارزه خود تا برقراری آزادی و دادگری ، در سایه نظامی مردمسالار که خواست یک صد ساله ملت ایران است ، ادامه دهند.

محمود مهران ادیب


۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

خاطرات شهید داریوش فروهر از کودتای 28 مرداد 32 در گفتگو با مهران ادیب


خاطرات شهید داریوش فروهر از کودتای 28 مرداد 32 در گفتگو با مهران ادیب 

  + فایل صوتی

.

بخش اول

 

بخش دوم

 

توضیح سایت انقلاب اسلامی: خانم پرستو فروهر دو سی دی گفتگوی آقای مهران ادیب با شهید داریوش فروهر را در اختیار ما گذاشتند. این گفتگو در پاییز 1374 پس از عمل در دوره نقاهت ایشان هنگامی که شهید داریوش فروهر برای جراحی آرتروز به آلمان رفته بود، صورت گرفته است.

 در این گفتگو شهید داریوش فروهر به شرح خاطرات خود از روزهای کودتای مرداد 1332 و چگونگی کودتا علیه دکتر محمد مصدق پرداخته است که بسیار حائز اهمیت است.

 گفتگو بدون تغییر و تصحیح انشائی پیاده شده است. معدود قسمتهایی از این گفتگو بخوبی قابل شنیدن نیست و ممکن است در پیاده کردن ایراد وجود داشته باشد.

  .

 

۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

به مناسبت 18 تیر ، سالگرد فاجعه کودتای نوژه - سرهنگ محمود مهران ادیب


مقاله زیر ، در روزنامه نمیروز سال هزار و سیصد و هفتاد و دو به چاپ رسید

و در سال دوهزار و دوازده میلادی ، در سایت بالاترین به اشتراک گذاشته شد که مورد توجه هم میهنان قرار گرفت 


برای دیدن عکسها در اندازه بزرگتر ، روی آنها کلیک بفرمایید









۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

.

چهاردهم امرداد،
سالگرد انقلاب مشروطه


در خردادماه هزار و سیصد و پنجاه و شش خورشیدی زنده یادان دکتر کریم سنجابی، دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر رهبران وقت جبهه ملی ایران طی نامه سه امضائی به محمد رضا شاه، اورا از خطری که در پیش رو بود آگاه نمودند و از وی خواستند تا قانون اساسی را مورد احترام قرار داده و از دخالت در امور سیاسی کشور کنار بکشد و اداره کشور را بعهده دولتی که از سوی نمایندگان ملت، در مجلس شورای ملی برگزیده می شود ، بگذارد. 

  یک سده پیش ملت ایران که تا آن زمان بنام رعیت شناخته می شد ، علیه ظلم و ستم و بی عدالتی نظام سلطنتی بپا خواست و توانست فرمان مشروطیت را به امضای مظفرالدین شاه قاجار برساند و به دوران استبداد پادشاهی پایان دهد ولی با به سلطنت رسیدن محمدعلی شاه بار دیگر استبداد به زور سرنیزه قزاقان لیاخوف بر جامعه مسلط گشت و درب سیاهچال ها به روی آزادیخواهان گشوده شد و جوخه های اعدام به راه افتاد تا نفس ها را در سینه حبس نمایند و هرکس دم از آزادی و عدالت زد به سرنوشت میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین و... دچار گردید. در اجرای این جنایات ، شیخ " فضل الله نوری با فتوای خود ، اراذل و اوباش چماقدار را به کمک قزاقان لیاخوف فرستاد تا صدای عدالتخواهان را در گلو خفه نماید .پس از به توپ بستن مجلس توسط قزاقان لیاخوف ، جناب آیت الله با وقاحت تمام چنین گفت :

«این ها چه حرف است مشروطه ، آزادی . شش هزار سال است که خداوند عالم پادشاه واجب الاطاعه به ما عطا فرموده و در همه کتب ها (!!) اجرای احکام سلطان را بر همه مسلمانان واجب شمرده است . این سلطان اسلام پناه الحق چقدر حلم و بردباری و رعیت پروری فرمود و تمام این مراتب را دید و باز صبر فرمود ولی به تائید ولی امر مسلمین آن کفرخانه ( مجلس شورای ملی ) را خراب کرد حالا کو آن اشخاصی که می گفتند تعلیم اجباری اطفال در مدارس جدید ؟ کو آن افرادی که می گفتند آزادی ؟ . مساوات و حریت موذی و مخرب رکن قویم قانون الهی هستند زیرا اسلام بر عبودیت است نه به آزادی و بنای احکام آن به تفریق و جمع مختلفات است نه بر مساوات »

در محیط اختناق و خفقان که بر اثر تسلط دوباره استبداد برجامعه بوجود آمده بود به ناگاه بارقه ای از تبریز قهرمان درخشید و آسمان تیره ایران زمین را به یکباره روشن نمود . سرزمین دلیر پرور آذربایجان این بار ستارخان سردار ملی را به ایرانیان عرضه نمود . ستار خان بهمراه همرزم دلاورش باقرخان سالارملی ، با عزمی پولادین بپاخاست و سکوت حاکم بر جامعه راشکست و خون گرم و تازه ای در رگهای خفته جاری نمود وبا قیام آزادیخواهانه ملت تحت سیطره استبداد " پادشاه اسلام پناه " فراری و حاکمیت ملی برقرار گردید.
.
با افسوس بسیار اختلاف و تفرقه بین نیروهای ملی که درپس آن دست های نامرئی قرار داشت موجب گردید تا درزیرپوشش مشروطیت ، آهسته آهسته استبداد بر کشورمان حاکم گردد وبه بهانه نوسازی و ترقی و تجد د ، خودکامگی بر جای مردمسالاری بنشیند و بگیر و ببندها از نو آغاز گردد ، داغ و درفش بصورت مدرن مانند آمپول هوا درآید و بجای جلادان دوران قاجار این بار روسای شهربانی و پزشگ احمدی ها در اجرای اوامر، به جای کلاه ، سرها تقدیم خاک پای هما یونی نمایند . 
.

واقعه دردناک سوم شهریور یکهزار و سیصد و بیست که کشورمان از شمال و جنوب مورد تهاجم ناجوانمردانه دول اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان قرار گرفت مشکلات زیادی را دامن گیر ملت ایران نمود ولی این فرصت را هم به مردم داد تا وارد صحنه شوند و با تشکیل سازمان های سیاسی و آزادی مطبوعات ، بتوانند برای اجرای کامل قانون اساسی که بمدت شانزده سال زیر پا نهاده شده بود فعالیت خود را از نو آغاز نمایند . همان نسیم نیمه آزادی موجب شد تا آزادمرد تاریخ ایران زمین مصدق بزرگ رهبری نهضت ملی ایران را بعهده بگیرد و با مبارزات پیگیر دست بیگانگان بویژه انگستان را که بمدت یک قرن بر منابع اقتصادی و نهادهای سیاسی وفرهنگی و مذهبی کشورمان چنگ انداخته بود قطع نماید و زمینه استقلال و آزادی را فراهم سازد . مبارزات ملت ایران موجب بیداری ملت های خاور زمین بخصوص خاورمیانه گردید . دول استعمار گر آن روز که منافع نامشروع خود را در خطر از دست دادن می دیدند بقول معروف : من و ساقی بهم سازیم و بنیادش را براندازیم ، انگلیس و آمریکا با توافق پنهانی روسیه شوروی ، توسط عوامل مزدور داخلی ، با کودتای ننگین بیست و هشت مرداد سقوط دولت ملی ایران را فراهم نمودند وبدین ترتیب بار دیگر استبداد وابسته سلطه خود را در سراسر کشور گستراند . بگیر و ببند ها از نو آغاز شد دادگاه های نظامی بکار افتادند تا با برپا کردن جوخه های اعدام ، دهان ها را دوخته و قلم ها راشکسته تا واژه آزادی بر زبا ن و قلم ها جاری نشود.

 حکومت نظامی و سپس ساواک با ایجاد فضای رعب و وحشت کوشش نمودند تا مردم را به سکوت وادارند . تنها درهای مساجد و انجمن های ریز و درشت اسلامی به روی مردم اسیراستبداد باز ماند تا واژه آزادی و عدالت را فقط ازسر منبرها و از زبان ملاها بشنوند و تنها راه نجات را در برقراری حکومت اسلامی بجویند . در این راه شخص محمد رضا شاه گام فراترنهاده ومدعی شدکه در کنف حمایت امامان معصوم قراردارد چنانکه درطفولیت امام زمان را به چشم دیده ودریک بیماری سخت امام علی او را شفا داده است. و همچنین درسفری به امامزاده داود ازروی قاطر به دره پرت شد و حضرت عباس به دادش رسیده و در بین زمین و آسمان او را گرفته و به روی قاطر باز گردانده است و... ( برای آگاهی بیشتر به کتاب ماموریت برای وطنم نوشته محمدرضاشاه مراجعه شود ) .ازدوطریق شاه و شیخ مردم تشنه آزادی و عدالت را به بیراهه کشاندند. 
.
در خردادماه هزار و سیصد و پنجاه و شش خورشیدی زنده یادان دکتر کریم سنجابی ، دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر رهبران وقت جبهه ملی ایران طی نامه سه امضائی به محمد رضا شاه ، اورا از خطری که در پیش رو بود آگاه نمودند و از وی خواستند تا قانون اساسی را مورد احترام قرار داده و از دخا لت در امور سیاسی کشور کنار بکشد و اداره کشور را بعهده دولتی که از سوی نمایندگان ملت ، در مجلس شورای ملی برگزیده می شود ، بگذارد . گوشه ای از نامه مذکور :

« فزایندگی تنگناها و نابسامانی های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هرایرانی قرار داده که امضاء کنندگان زیر، بنا بر وظیفه ملی و دینی ، در برابر خلق و خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضائی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده و مسئولیت و ماموریتی غیر اجرای " منویات ملوکانه " داشته باشد نمیشناسیم و در حالیکه تمام امور مملکت از طریق فرمانها انجام میشود و انشاء قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد . بنابراین مسئولیتها را منحصرمتوجه خود فرموده اند ، این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور مینمائیم .

در زمانی مبادرت به چنین اقدامی میشود که مملکت از هرطرف در لبه پرتگاه قرار گرفته ، جریانها به بن بست رسیده . بنا براین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاص از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید میکند ترک حکومت استبدادی ، تمکین مطلق به اصول مشروطیت ، احیای حقوق ملت ، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر ، انصراف از حزب واحد ، آزادی مطبوعات و اجتماعات ، آزادی زندانیان سیاسی و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند...»


اما شاه که مست غرور قدرت مطلقه خود شده بود نه تنها توجه ای به اخطار رهبران جبهه ملی نکرد بلکه به ساواک دستورداد تا نویسندگان نامه راشدیدأ تنبیه نمایند و روانه زندان کنند. زمانی چشمان محمدرضا شاه به روی حقایق گشوده شد که سیل انقلاب سرازیر شده بود ، وی با پیام ملتمسانه ای خطاب به ملت گفت : 
 .
« من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم ...» 
.
اما دیگر دیر شده بود. نوشدارو پس از مرگ سهراب دیگر دردی را درمان نمی کرد کودتای ننگین بیست و هشت مرداد ضربه مهلکی بر پیکر مشروطیت وارد آورد و این کالبد مجروح در اثر بی توجه ای خاندان پهلوی روز به روز بر وخامتش افزوده شد . زمانی بفکر درمان افتادند که روح از کالبدش خارج شده بود و عاقبت در بیست و دو بهمن ماه هزار و سیصد و پنجاه و هفت بخاک سپرده شد.
.
دراثریکپارچگی مردم در بیست و دو بهمن ، انقلاب به ثمر رسید . اما متأسفانه دراثراختلاف وپراکندگی بین شخصیتها و سازمان های سیاسی ، روحانیونی که همواره مخالف آزادی وارزش های والای انسانی بودند از فرصت استفاده کرده و قدرت را کاملاً در دست خود قبضه نمودند و انقلابی که بنام مستضعفان و برقراری آزادی و عدالت انجام گرفت و می رفت تا سرمشق ملت های محروم و تحت ستم جهان قرارگیرد به کژراهه کشاندند وبا ایجاد فضای رعب و وحشت ، اختناق و ترور، ضرب و شتم ، زندان وشکنجه و زیر پا نهادن ابتدائی ترین حقوق بشر ، کشوری چون ایران را با آن فرهنگ غنی وپویا وبا آن عظمت تاریخی ، درسراشیب نابودی انداخته اند . ملتی که در فرهنگش جامعه بشری را بمثابه یک پیکرمی شناسد حتا آزار دادن موری را منع کرده است تاچه برسد به انسان : 
.
بنی آدم اعضای یک پیکرند ... که در آفرینش ز یک گوهرند
و یا : 
.
میآزار موری که دانه کش است ... که جان دارد و جان شیرین خوش است 
.
در انظار مردم جهان به ملتی واپسگرا و تروریست معرفی نموده اند. در اثر سیاست های مزورانه دست اندرکاران نظام ولایت فقیه نه تنها مستضعف به حقوق پایمال شده خود نرسید بلکه برده ای شد در دست مستکبران نو کیسه ، علاوه بر فقر و بیکاری روزافزون و انتقال ثروتهای ملی به شیخک نشینان جنوب خلیج همیشه فارس و دیگر کشورهای جهان ، ابعاد ارتشاء ، اختلاس ، رانت خواری ، جنایت ، اعتیاد ، قاچاق مواد مخدر ، دزدی و راهزنی ، وازهمه غم انگیز تر سقوط اخلاقیات جامعه ورواج فحشا چنان گسترش یافته که در جهان بی سابقه می باشد .

شکست انقلاب مشروطه ، جنبش ملی شدن صنعت نفت وانقلاب بیست ودوبهمن این آزمون تاریخی را بما داده است که باید به خود آئیم ، باید دست از لجاجت بر داریم ، باید از پراکندگی در آمده و به یگانگی برسیم . در سایه اتفاق و همبستگی است که می توان ضمن جبران خطاهای گذشته ، کشور رو به زوال خویش را نجات دهیم و با برقراری آزادی و عدالت اجتماعی در سایه نظامی مردمسالار ، ایرانی آباد و ملتی سرافراز بسازیم . با وحدت و یگانگی خواهیم توانست جایگاه از دست رفته کشور عزیزمان را دوباره به آن بازگردانیم . نباید این حقیقت را از نظر دور داشت که ایران متعلق به همه ماست و در اداره ایران همه تیره های ایرانی با هر آئین و مرامی به یکسان شریک و سهیم هستند. مهم ایرانی بودن است و بس اگر جز این باشد مردمسالاری مفهومی نخواهد داشت نباید بهانه به دست دشمنان دیرینه این آب و خاک اهورائی داد که بخواهند ملت ایران را چند پاره کنند تا به راحتی به خواسته اهریمنی خود برسند.

مهران ادیب
.

۱۳۹۱ خرداد ۱۷, چهارشنبه

گفتگوی رادیو آزادگان با مهران ادیب


گفتگوی رادیو آزادگان با مهران ادیب

 

قسمت یکم


قسمت دوم


 

خاطره ایی از بازدید بنی صدر از جبهه های جنگ


  سرهنگ مهران ادیب

 

بروکسل - اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران


اعتراض به سرکوب خونین مردم ایران  در بروکسل

 

بزرگداشت فروهرها در بروکسل ـ محمود مهران ادیب


بزرگداشت فروهرها در بروکسل

 

 

 قسمت اول 

 

قسمت دوم

 

*****

 

 

 

 

۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

گناه مصدق چه بود !





گناه مصدق چه بود

سلطنت طلبان هنوز که هنوز است از کورش بزرگ و داریوش و انوشیروان و رضاشاه سخن گفته و ستایش می کنند اما وقتی به نام مصدق می رسند  او می شود استخوان های پوسیده و یا گذشته باید به گذشته سپرده شود ... امروز فقط اتحاد !! و یا بنا برگفته آیت الله خمینی " او هم مسلم نبود " لجن نامه های کیهان و رسالت و ... ، سید محمود کاشانی پسر آیت الله کاشانی و مهدی عبدخدائی ضارب دکتر فاطمی و ... در درون و چند رسانه نوشتاری و تصویری سلطنت طلبان و چند تنی دست پرورده بیگانه در بیرون کشور وارد گود شده و علیه دکتر مصدق مزخرفاتی را سر هم کرده و برای دلخوشی اربابان  بزرگشان ارائه می دهند. در این راه حزب الله ای و شاه الله ای در یک صف گام بر می دارند با اینکه ازدیدن ریخت هم بیزارند !! چرا ؟

چون نام مصدق بیش از پیش بر سر زبان افتاده است بویژه نسل جوان. همین امر است که حزب الله و شاه الله ای را بوحشت انداخته  و کلاه خود را پس معرکه می بینند.

مصدق بت نیست  او راه رستگاری را نه در پیش پای ما بلکه ملت های در بند استعمار و استبداد خاور زمین نهاد که تا جهان بر پاست این مکتب هم پا برجاست.

 گناه بزرگ مصدق این بود ، ازهمان  روزی که روی کار آمد ، مجری آزادی و عدالت و دموکراسی شد و اجازه داد که مخالفانش آزادی کامل داشته و علیه دولت ملی هر عملی را انجام دهند تا جائی که بنا بر دستور آیات عظام ، الوات و چاقو کشان به سرکردگی شعبان بی مخ ) تاج بخش بعدی ) بخانه اش یورش بردند ( نهم اسفند ماه 1331 ) یا ترور دکتر فاطمی توسط فدائیان اسلام و یا ربودن و بقتل رساندن تیمسار سرلشگر افشارتوس رئیس شهربانی کشور و یا تظاهرات و اغتشاشات هر روزه خیابانی افراد حزب توده علیه دولت ملی و ... اگر مانند حکومت های بعدی چند نفری گرفته و به جوخه اعدام سپرده می شدند و یا در زندان ها با داغ و درفش از مخالفان پذیرائی میشد دیگر کسی جرأت نمی کرد دست به اغتشاش بزند.

اما این آزاد مرد تاریخ کشورمان ، پابند آزادی و دادگری بود و اعتقاد داشت که هر اقدامی باید با موازین قانون مطابقت داشته باشد و عدالت را در نظر گرفت.

گناه دیگرمصدق این بود که مانند محمدرضا شاه ، نه امام زمان را دیده بود و نه حضرت عباس او را در سقوط به ته دره ، نجات داده بود نه در طول عمرش به مکه رفته و لبا س احرام برتن کرده بود و نه به زیارت مشهد و قم و شاه عبدالعظیم که در بغل دستش بود می رفت.

 عیب بزرگ دیگرش این بود که فقط به ایران می اندیشید و اینکه ملت آزاد باشد و مردم خود برسرنوشت کشورشان حاکم گردند.

 
مهران ادیب


۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه

چهارده اسفند ماه افول خورشید آزادی ایرانزمین









چهارده اسفند ماه افول خورشید آزادی ایرانزمین

"...به من گناهان زیادی نسبت داده اند  ولی من خود می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کرده ام و در تمام مدت زمامداری خود از لحاظ سیاست داخلی و خارجی فقط یک هدف داشته ام و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شود و هیچ عاملی جز اراده ملت در تعیین سرنوشت مملکت دخالت نکند ." 
دفاعیات دکتر مصدق در بیدادگاه نظامی

   در چهاردهم اسفندماه یکهزار و سیصد و چهل و پنج خورشیدی دکتر محمد مصدق پیشوای بزرگ نهضت ملی و ضد استعماری ایرانزمین ، زندگی را بدرود گفت و به جهان ابدیت پیوست. بزرگمردی از تبار سیاوش که راستی و درستی و آزادگی  را سرمشق سیاست قرار داده و هیچ کاری را بدون آگاهی مردم انجام نمی داد و پیش ازهراقدامی ، نخست آنرا با مردم درمیان می نهاد و سپس اجرا می نمود.

در دورانی که سیاست پیشگان برای حفظ موقعیت و مقام خود ، گوش بفرمان استعمارگران شرق و غرب دوخته  بودند تا اوامرشان را با جان و دل اجرا نمایند ، مصدق بزرگ با ملی کردن صنعت نفت در سراسر کشور ، دست استعمار کهنه بریتانیا را از روی منابع اقتصادی کشور و همچنین نهاد های سیاسی ؛ فرهنگی ؛ عشایری و.تا اندازی مذهبی..، قطع نمود و ایران را به استقلال واقعی رساند و موجب گشت تا ملت های خاور میانه و شمال آفریقا از مبارزات دلیرانه ملت ایران سرمشق گرفته و علیه استعمار و استبداد بپا خیزند.

مصدق بزرگ برخلاف سیاستمداران گذشته و کنونی جهان در حرف و عمل همواره راستی و درستی را در نظر گرفته و در مسیر منافع ملت گام برمیداشت و هر کاری را با همیاری  و پشتیبانی مردم به انجام می رساند و همیشه خود را خادم و خدمتگزار ملت میدانست . او پیامبر آزادی و اخلاق ، دادگری و مهرورزی در دنیای سیاست بود . به درستی می توان مصدق و گاندی را دو ستاره درخشان آسمان خاورزمین نامید که تا جهان برجاست نام پاک این دو پیشوای بزرگ خاورزمین زینت بخش صفحه های تاریخ جهان خواهد بود.

دشمنان ایرانزمین و خودکامگان و جیره خواران بیگانه ، همواره از نام مصدق در وحشت و هراس بوده وهستند و برای  تیره نمودن  نام این بزرگمرد تاریخ کشورمان ، هرزمان خفاشان فرومایه ای را به پرواز درمی آورند  تا نام پاک و درخشان او را درآسمان تاریخ ایرانزمین تیره نمایند ولی جز بی آبروئی  چیز دیگری نصیبشان نشده است با این همه خفت و خواری باز از رو نمی روند و همچنان به خباثت خود ادامه می دهند . مزدورانی این بزرگمرد ایران زمین را به انگلیس نسبت می دهند وجیره بگیران شوروی سابق او را عامل آمریکا معرفی می کردند و برخی نیز از واژه استخوان های پوسیده و یا او هم مسلم نبود استفاده می کنند که با این عمل خائنانه جز اینکه آبروی نداشته خود را بیش از پیش نزد ملت صبور ولی مبارز ایران برده وجز رسوائی بیشتر ، چیزدیگری عایدشان نمی شود.

مکتبی را که مصدق بزرگ بنا نهاد ، روشنی بخش راه نجات  ملت ایران و همه ملت های دربند و اسیراستبداد واستعماربوده و خواهد بود. مکتب مصدق ، راهی است بسوی استقلال ، آزادی ،دادگری مردمسالاری ، مهرورزی و بازگشت به عظمت و بزرگی از دست رفته ایرانزمین و همچنین ضمن برچیدن بساط  دروغ و تزویرها و بگیر و ببندها و شکنجه و اعدامها  واز میان برداشتن فاصله طبقاتی در سرزمین  ورجاوند مان ، تمام تیره های ایرانی با داشتن هر دین و آئین و مرامی  دراداره کشور بگونه یکسان و برابر، سهیم و شریک خواهند بود مهم ایرانی بودن است و بس . مصدق نه تابواست و نه بت بلکه مکتبی را که او بنا نهاد آئینه رستگاری است که در پیش روی ملت ایران قرارگرفته است.

هم میهن گرامی :

بر اثر سیاست های مخرب و ضد دادگری وآزادی نظام دستاربندان حاکم بر کشورمان ، روز به روز اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور رو به وخامت میرود و زمامداران بجای اینکه بفکر نجات میهن خود باشند بفکر ملت های دیگر که در باطن دشمنان واقعی ایران زمین هستند ، بوده و از بیت المال ملت ایران به آنها بذل و بخشش می کنند  این  درحالی است که فقر و فحشا و اعتیاد و بیکاری جامعه ما را سخت در خود فرو برده است.

چه کسی باید به داد مردم بیگناه و تحت ظلم و ستم برسد ؟ دادرس کیست ؟ جز خودما. ما باید بهم نزدیک شویم اختلاف سلیقه هارا به دور بریزیم . ناجی کشورمان جز خود ما کس دیگری نمی تواند باشد در سایه اتحاد و همبستگی ملی هر مشگلی آسان می شود  . بیخود نیست  که دشمنان داخلی و خارجی از اتحاد  و یک پارچگی ملت ایران سخت در وحشتند و هرکدام با اختلاف انداختن بین ما از ایجاد همبستگی ملی  به نحوی جلوگیری می کنند . ما نباید تماشاچی باشیم و بی تفاوت ناظر این  همه دسیسه های اهریمنی گردیم . جوانان دلاور ، زنان شجاع ، کارگران زحمتکش در درون کشور برای رسیدن به آزادی و دادگری به مبارزه خود ادامه می دهند و ما باید با جان و دل به حمایت آنها برخیزیم، باید دست به دست هم داده و با تشکیل یک شورای مرکزی وبا برنامه ریزی دقیق کشورمان را از سرا شیب سقوط رها سازیم  از شکست های نهضت مشروطه ، جنبش ملی کردن صنعت نفت و انقلاب بیست ودوبهمن بدرستی تجربه بیآموزیم واین حقیقت را در نظر گیریم که در صورت وحدت  و همبستگی ملی به پیروزی خواهیم رسید . آنهائی که چشم کمک به دولت های بیگانه دوخته اند که به ملت ما  یاری برسانند سخت در اشتباه بوده و هستند آنچه در این دوسه سده اخیر بر ملت رنجدیده ایران گذشته زیرسر دولت های خارجی بوده است البته فراموش نشود که حساب ملت های جهان از دولت هایشان جداست .  این مائیم که با کمک هم مشکلاتمان را حل خواهیم کرد. جنبش اخیر ملت های مصر ؛ تونس ؛ لیبی ؛ یمن وسوریه و... ،  این امید را به ملت ایران می دهد که با اتحاد و هبستگی ملی بزودی شر نظام ولایت فقها را ازسرزمین ورجاوندمان کم خواهیم کرد و برای همیشه این دستاربندان جنایتکار را به زباله دانی تاریخ خواهیم افکند واین حقیقت را هم فراموش نکنیم که در اثر همبستگی ملی است که می توانیم نظام مردمسالاری را در کشورمان برای همیشه برپا داریم و مبارزات یکصدساله خودمان را به نتیجه نهائی برسانیم  پس بخاطر داشته باشیم که :

کس نخارد  پشت من ....... جز ناخن انگشت من


سیزدهم اسفند ماه یکهزار وسیصد نود خورشیدی

مهران ادیب